تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی
تودستات گرمه می دونیولی دستهای من سسته چرا غمگینی و اشکات تموم جونتو شستهحالا که اومدی پیشمبیا و بی گریه و زاریحقیقت رو بهت میگمجوابم کردن انگاری بذار پاتو روی قلبمنذار پاتو روی احساسمبجای گریه و زاری یه کم دعا بکن واسه امتموم دکترا گفتن همین روزاست می میرمنمی دونن دوام شوک نیستنباشی جون نمیگیرم نبر ولتاژشو بالانزن شوک، من دلم خونههمین جایی که شوک میدیدلم نیست ،خونه ی اونه حالا قدرتو میدونمگرچه فرصتی نموندهقربون دلت برم کهتورو تا اینجا کشوندهاگه قسمت، موندنم بودتورو تنها نمیذاشتممی گفتی بمیر، میمردمکه نگی دوستت نداشتم ببخش که بودنم واسه اتهمیشه دردسر دارههمه میگن امیدی نیستولی دعات اثر دارهصداتو می شنوم آرهچشمام اشکاتو می بینهوقتی داد می زنی پاشوبه قلبم خیلی می شینهنکن گریه گل نازمداره اشکات حروم میشهبجاش دعام کن زود باشملاقتت تموم میشهکاش میشد یکی بتونهمنو از خواب در بیارهمگه میشه مرده باشموقتی که اشکام می بارهاگه حسرت تورو دارماگه سرد و بیقرارمتورو با چشمای گریون به خدامون می سپارمنمیگم برات می میرمچون واسه تو زنده بودمنمیگم عشق منی، توچون تویی همه وجودم اون دنیا جام خوبه خوبهدلم واسه خوشی تنگه اون خدا که من میدونمحتی آتیشش قشنگه

خدای من...

خدایا!!! بابت عیدی های که از دیشب بهم داری میدی ممنونتم....

دردم میاد...

بیشتر اوقات به همین جایی که هستم می رسم. یعنی نمیدونم چی میشه که یه دفعه... مدت زیادیه که نمیتونم خوب غذا بخورم.مهم نیست اما... خودمم هم حال این روزامو نمیدونم. ضعف بدی تمام بدنمو گرفته. یه جنگ تن به تن شده. همچنان می جنگم مثل روزهای... خیلی مقاوم شدم. یه جورایی دیگه پوستم کلفت شده. خالی از لطف نیست این دردا... تنها دلخوشیم... قصد گلایه ندارم. اصلا اهل گلایه کردن نیستم. توی این سالها لب به شکایت وا نکردم، و قرارهم نیست که شکایتی داشته باشم ازت. فقط میخوام مثل همیشه کمی هوامو داشته باشی. صدای ضربانش خیلی تند تند شده.می ترسم.... بد جوری باهام سر ناسازگاری گذاشته... هر چقدر لج بازی می کنه بیشتر کم میارم... هیچ کدوم اینها مهم نیست مهم اینه تورو کم نیارم... بدجوری مردنم میاد نمیدونم چرا دیگه مث سابق هیچ ...   بگذر از حرفام... بازم شکرت !!!
بش گونوخ دونیا هامیسی یالان اولدی... قسمت بلیمیش داها اولان اولدی...   درد لروی ور منه،بستی داها سن یورولوب سن بیراز دا گوی من چکیم، بسیندی دای سن یورولوب سن درد سنین گولزلرو گویردیب منیم دا اورگیمی قوخما،دالیندا دایان میشام، منم کمک گین دایان، بو قارانلیخ گجه لر ایتئجه اورگیمیزده، محبت گولی بیتئجه سن اینجی سن، منده اینجیرم دایان هله تزدی سینه سن اینیدن   وقتی دردم میاد فقط این شعرو زمزمه می کنم فقط این شعره که دلگرمم می کنه به زندگی فقط این شعره که آرومم می کنه دست شاعرش درد نکنه خدا از بلا دورش کنه دست مریضاد رفیق...

خدایا!!!

خدایا!!!   به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش   " دوستان مرا از یاد نبرند . . . "
نمیدونستم گرونی و تحریم این روزا به شونه های تو هم رسیده. یادم رفته بود، خیلی چیزا یادم اومد. نمیدونستم اشکهام واسه شونه هات زیادی بود. یادم رفته بود، ولی یادم انداختی. نمیدونستم از این گدایی دلت به رحم نمیاد. یادم رفته بود، ولی خودم فهمیدم. نمیدونستم زیادی ام واسه ات. اینم یادم رفته بود، ولی باز...   عیبی یوخدیر کچر گدر قیشدا چیخار، اوزو قارا کوموردر
نمیدونستم گرونی و تحریم این روزا به شونه های تو هم رسیده.

یادم رفته بود، خیلی چیزا یادم اومد.

نمیدونستم اشکهام واسه شونه هات زیادی بود.

یادم رفته بود، ولی یادم انداختی.

نمیدونستم از این گدایی دلت به رحم نمیاد.

یادم رفته بود، ولی خودم فهمیدم.

نمیدونستم زیادی ام واسه ات.

اینم یادم رفته بود، ولی باز...

 

عیبی یوخدیر کچر گدر

قیشدا چیخار، اوزو قارا کوموردر

منتظرم...

دیگه از کی به کی بودن و تاریکی خسته شده بودم. رفتم کنار پنجره، پرده ها رو کنار زدم. همه جا روشن بود. اونقده روشن و قشنگ بود که دوست نداشتم چشمام رو ببندم. اما نورش مثل همیشه... ناخود آگاه دستم به طرف چشمام رفت. شاید اینم یه لج بازی بود. روی کاناپه دراز کشیدم. چند روزی بود سرگیجه ها تمام ساعاتم رو پر کرده بودن. خیلی وقت بود که دیگه نخندیده بودم. خودمو دادم دست تو... عاشق درد شده بودم.  جوری که اگه یه روزی نداشتمش دلتنگ میشدم. صدای موسیقی ملایم رو بلند کردم طوری که گوش عالم رو کر کنه. این خصلت ترک نشده در من بود. اون می خوند و من زمزمه اش می کردم. اون خوند و من نعره کشیدم. نعره هام از لرزش تنم بود.   خدایا ازتو معجزه ای میخواهم معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت تو خود بهتر میدانی معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند... نا امید نیستم   فقط دلتنگم...

CPR

خدا کنه هیچ کس این واژه رو نشناسه! خوب یاد گرفتم این روزا به همه بگم: خوبم! خوبم! ولی تو باور نکن! چرا هر چی به ما رسید... چرا هر چی به ما رسید شد بد! چرا هر کی به ما رسید چشاشو ازمون دزدید! چرا از هر کی شونه هاشو گدایی کردم... آره یادم نبود از هر کی نباید گدایی کرد. یادم نبود به در خونه ی هر کس نباید رفت. خدایا!!! یادم رفته بود... اما ممنونتم که به یادم اوردی!!! خدایا!!! هنوز من گدایم... خدایا!!! بی ریا مثل همیشه به شونه هات احتیاج دارم. می دونم ازم دریغ نمی کنی. خدایا!!! از آدما خوردم اما از تو دیدم...
هنوز مدت زیادی از رفتن داداشی نمی گذره که من این جوری دلتنگش شدم.اونقدر دلم براش تنگ شده که اندازه ی سوراخ جوراب مورچه شده.خیلی سعی کردم گریه نکنم ولی وقتی سعی می کنم گریه نکنم انگاری بیشتر گریه ام میاد. چیکار کنم دست خودم نیست خب. نمی دونم الان کجاست؟ چیکار داره می کنه؟ شکمش سیره یا نه؟ نمی دونم فقط میدونم از دوریش کلافه ام. همش بهم می گفت: من اگه واسه ات تب بکنم تو هم واسه ام تب میکنی؟ گفتم: این چه حرفیه بابا. من واسه ات غیر تب میمیرم. حالا رفته و من واسه اش تب کردم ولی هنوز نمردم. انگاری یه مرگ تدریجی .... خدایا!!!داداشی ام هرجا هست خودت برام نگهش دار.من اونو از تو میخوام.بهش یه جور بگو من واسه اش نگرانم. بهش بگو براش دلتنگ شدم. بهش بگو منتظر خنده هاش می مونم.خدایا!!!خودت یه جوری این دل آشوبم رو آروم کن.خدایا!!!دلم تنگه...دلم واسه ی خنده هاش ... خدایا!!!دلتنگی هامو دوست دارم. چون تورو یادم میاره.خدایا!!!شکرتتتتتتتتتتتتتتت!!!