تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی

تمام قلب تو...

برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنارتو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس می کشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی منو از این عذاب رها نمی کنی کنارمی به من نگاه نمی کنی تمام قلب تو به من نمیرسه همین که فکرمی برای من بسه از این عادت باتو بودن هنوز ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه همین عادت باتو بودن یه روز اگه بی تو باشم منو می کشه یه وقتهایی اینقدر حالم بده که می پرسم از هر کسی حالتو یه روزایی حس می کنم پشت من همه شهر می گرده دنبال تو منو از عذاب رها نمی کنی کنارمی به من نگاه نمی کنی تمام قلب تو به من نمی رسه همین که فکرمی برای من بسه سیگارو بخاطر من ترک کردی خدا کنه بخاطر من دوباره پوک نزنی بهش... این اون چیزی که مث خوره تمام وجودمو خورده یعنی اینقده می تونی به خودت فشار بیاری که لب به سیگار نزنی؟ یعنی تک پر من اینقده تک پری می کنه که دوباره از سیگارش کام نگیره؟؟؟ این اواخر خیلی خوشحال بودم از اینکه دیگه سیگار نمی کشی شاید به زبون باشه اما باور داشتم که سیگار نمی کشی من تورو بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی باور کردم ای کاش اینقده حرفم برات سند بود که بازم لب به سیگار نشی ای کاش ای کاش ای کاش ای کاش دوست داشتنم بازم... چقدر آروم و بی صدااز کنار همه چی رد شدیم چقدر خوب همه چی رو فراموش کردیم هر آمدی یه روزی رفتی هم داره حال ناخوش این روزای من انگاری تمومی نداره انگاری قراره با من بمونه چیزی که موندنی نیست تویی حال غریبی ست چه روزایی چه لحظه هایی باورم نمیشه که یه روزی اینجای دنیا بمونم و دست و پا بزنم خدایا تو دنیات گم شدم به هر طرف که می چرخم همه رو می بینم الا خودت خدایا دستمو بگیر مدتیه ازت خیلی دور شدم این فاصله رو حس می کنم با تمام وجودم چشمم رو به روی خیلی چیزا بستم تا خیلی چیزای دیگه رو باور کنم حالا باید چیزایی رو که باور کردم زیر پا له کنم آخه این کدوم قانون طبیعته؟؟؟ یه روزی به زور ازم خواستی به باور هایی برسم که اصلا باورشون نداشتم حالا باید همون باور هارو که روزی قبول نداشتم و قبول کردم زیر غرورم له اش کنم آخه چرا؟؟؟ از این هوا به هوا شدن ها دیگه خسته شدم فک می کردم اگه بهت تکیه کنم خلا تنهایام پر میشه فک نمیکردم یه روزی بیشتر تو خالی بشم یه چیزایی داشتی که خیلیا نداشتن در کنار تو بودن بهم آرامش میداد هر چند دور اما آروم بود بحث و جدل،اخم و قهر،قاتی کردنهات و.... خیلی از این چیزاهارو ندیدم چشمم رو بستم وقتی باز می کردم چیزاهایی رو می دیدم که ندیده بودم اینا چیزایی بود که توی زندگیم وجود نداشت به ظاهر همه چی داشتم اما خودمو نداشتم سخته ترک عادت اما اینم به باد فراموشی میدم مث خیلی از خاطرات گذشته ام تو ام میشی قسمتی از پازل گمشده ی زندگی من همون پازلی که قطعه قطعه اش رو ساختم و فراموش کردم که به دست خودم ساخته شده می دونستم یه روزی به اینجا می رسم اما باز ادامه دادم  و این بود تمام حماقت من آدم عاقل راهی که چاه داره قدم توش نمیذاره اما چون عاقل نبودم و دیووانه بودم قدم توی راهی گذاشتم که می دونستم آخرش... حالا می بینم باور های تو با من هیچ فرقی نداشته راهی که تو رفتی من برگشته بودم اما باز همراهیت کردم تا بدونی یه روزی به همین جایی که من الان هستم توام می رسی دیدی که دنیا همه جاش یه رنگه دیدی که اختیار بعضی از چیزها نه به دست توء نه به دست منه قفل و زنجیر دلت واسه خودت قفل بوده نه واسه من روزی که گفتی عاشقمی فقط خندیدم میدونی چرا؟؟؟ چون اونقدر به باورت باور داشتم که باورم نشد، دیگه اون آدم سابق نیستم برات چقدر آدما زود عوض میشن مگه نه؟؟؟ روزی که برات رنگ عوض کردم و شدم عشقت بازم باور نکردم هنوزم باور ندارم تو واسه من همون آدم بودی من هنوز به همون دید به چشمات نگاه می کنم خودت هم باید فهمیده باشی که خیلی دیر بهت اعتماد کردم اما وقتی بهت اعتماد کردم دیگه به هیچ عنوان اعتمادمو خراب نمی کنم اگه واسه من قسم هم بخوری قبول نمی کنم تو واسه من هنوز تک پری همون تک پری که توی زندگیم جایی ندیده بودمش میدونم بدون اجازه وارد زندگیت شدم اما هیچ وقت باورم نمیشه آروم و بی صدا بخوام از کنارت رد بشم هرچند تو اسطوره ای... نمیدونستم یه روزی اینجای زندگیت قرار می گیرم خیلی وقتها دوست داشتم دلیل خیلی از کارهامو بدونی نگفتم چون وقتی می گفتم بهم می گفتی آخوندم حالا می بینی آخوند نیستم اینایی که تو الان بهش رسیدی من خیلی وقته بهشون رسیدم اگه اصرار می کردم که ازم عکسی نداشته باشی واسه این بود که میدنستم یه مرد چجوری هوایی میشه اما خودت بهم قبولوندی که  نه تو با بقیه فرق داری و منم به این باور تو باور کردم و احترام گذاشتم اما حالا می بینم نه نتیجه تمام گذشته ام هنوز فرق نکرده یه مرد همیشه یه مردء یه قانون هایی بین مردا ثابته. این بازم بهم ثابت شد که یه مرد همیشه مردء یه عکس تو نگاه اول یه عکسه اما همیشه یه عکس باقی نمی مونه نفهم نبودم میدونستم وقتی اونجوری بهم نگاه می کنی یعنی چی؟؟؟ درسته مرد نیستم اما میدونم مردا چجور موجوداتی هستن من تورو خیلی بهتر از خودت می شناسم اگه بهت چیزی نگفتم واسه این بوده که خودت نخواستی خیلی چیزارو قبول کنی وگرنه تمام حرفاتو می فهمیدم و سکوت می کردم تا خودت به چیزایی که من رسیدم، برسی روزی که دیگه خواهرت نبودم،همه چی برام عوض شد همه چی... خیلی خوب این روزا رو میدیدم اما خودت نخواستی بهت نشون بدم هنوزم خیلی از حرفا هست که ته دلم مونده مث تیکه آخر رانی هلو تو قوطی!!!
  • ... یکی از بنده هاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی