میدانم هر از گاهی دلهاتان تنگ می شودهمان دلهای بزرگی که جای من در آن است !آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم ...دلتنگی هایت را از خودت بپرس .... نگران هیچ چیز نباش !هنوز من هستم . هنوز خدایت همان خداست ! هنوز روحت از جنس من است !اما من نمیخواهم تو همان باشی ! نگران شکستن دلت نباش ! شیشه برای شیشه است چون قرار است بشکند ....اما جنسش عوض نمی شود ...چون من شکست ناپذیر هستم ... چون مرا داری !چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد .....چون هر گاه تنها شدی تازه مرا یافتی .چون هر گاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیدم !!!!درست است مرا فراموش کردی اما من حتی سرانگشتانت را از یاد نبردم !دلم نمیخواهد غمت را ببینم .... میخواهم شاد باشی ....من گفتم و جعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم )و من هر شب که میخوابی روحت را نگه میدارم تا تازه شود ....نگران نباش ! دستان مهربانم قلبت را می فشارد .شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهاییمن هم دل به دلت بیدارم !فقط کافیست خوب گوش بسپاری...گوش کن... پروردگارت
با عشق !!!!!!