تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی

شبیه نور

چراغ را خاموش کردم تا در تاریکی و رخوت خوشایند فرار از زمین و رویاهای شیرین و سفر به جایی که اینجا نیست  آنجایی که درش خواب است فرو روم. در آستانه ی خواب آنجا که آرزو می کنی چه رویایی ببینی  " نور " را دیدم  " نور " را دیدم که از شکاف پایین در خودش را به داخل اتاق انداخته بود. " نور " ... " نور " ... اندیشیدم که چرا برخی خداوند را به نور شبیه   می کنند ؟ چرا در جواب سوال بچه ها همیشه می گویند: " خدا نور است " ؟... در دنیا چیزی مهربانتر و لطیف تر و زیباتر از نور نیست. نور که نباشد تمامی زیبایی ها و رنگ ها رخ می بازند. دیگر  " نگاه "  " تماشا " و " آگاهی "   بی معنا می شود. " حضور " ناقص می شود. تمام درها را ببند پنجره ها را هم  پرده ها را بکش تنها کافی است روزنه ای باشد تا نور خودش را به سمت تو تا آنجا که می تواند تا آنجا که روزنه ای که تو باقی گذارده ای اجازه اش   می دهد بتاباند و از همان روزنه خودش را و اشتیاقش را به تو نشان بدهد آخر تا چه حد اصرار بر مهربانی؟ تا چه پایه دوست داشتن؟... و اگر روزنه ای باقی نمانده باشد تاریکی آنچنان تو را در بر می گیرد که پس از اندکی خودت هم برای خودت محو و بی معنا می شوی گم می شوی کم کم از خاطرت هر چه هست فراموش می شود دیگر نمی بینی و به یاد نمی آوری حتی تصویر خودت را اما نور همچنان پشت درها و پنجره هایی که بسته ای منتظر می ماند ... حتی اگر در زیر هجوم نور و باران بی امان آن باشی و چشمانت را ببندی باز نور همیشه هست.همیشه می ماند و آنقدر در پشت پلک های فرو افتاده ی تو منتظر می ایستد تا تو نیم نگاهی به او بیندازی لای پلک هایت را بگشایی تا در چشمانت مهربانانه فرو ریزد و همه ی آنچه را که هست و حقیقت است به تو نشان بدهد.او بی تو بی نگاه تو همیشه هست ازلی و ابدی. همواره همه ی هستی ات را عاشقانه در بر می گیرد راهنمایت می شود تو را به خودت نشان   می دهد معنایت می بخشد و زیبایی و حقیقت را در چشمانت به تصویر می نشاند.چه می شود گفت از این همه مهربانی نور؟؟؟...نور همچنان از شکاف پایین در خودش را به داخل اتاق می اندازد و گل های قالی را جان می بخشد دریچه ی خواب گشوده می شود و من سفر شبانه ام را آغاز می کنم. در خواب کودکی هایم از من می پرسد: " خدا چیه؟؟؟ " صدایم در صحن رویا طنین می اندازد. " او شبیه نور است "......
  • ... یکی از بنده هاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی