ای به داد من رسیده، تو روزهای خود شکستن
ای چراغ مهربونی، تو شب های وحشت من
ای تبلور حقیقت، توی لحظه های تلخی
تو شبو از من گرفتی، تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی، برای من تکیه گاهی
میون این همه دشمن، تو رفیقی جون پناهی
یاور همیشه مومن، تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت، برای من شده عادت
ناجی عاطفه ی من، شعرم از تو جون گرفته
رگ خشکه بودن من، از تن، تو خون گرفته
اگه ممنون تو باشم، اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه ندانم، که منو دادی نشونم
یاور همیشه مومن، تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت، برای من شده عادت