تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

کنج ذهنم...

نمیدونم این چه حسیه که دارم اما نه خوبم نه بدم نه ناخوشم فقط حالم، حال خودم نیست... یه حال غریبه ست یه حالی که زیاد به سراغم نمیاد، اما وقتی هم میاد چند روزی مهمون دلم میشه. یه چیزایی هست یه خبرایی هست که من ازشون بی خبرم *** بیخیال زیرآبی میرن بدجور... یه حرفایی می زنن که اصلا با مزاجم خوش نیست! وقتی منو می بینن یه چیزی میگن وقتی پامو بیرون میذارم یه چیز دیگه میگن جالبه همش به گوشم میرسه اما نمی دونم کی درست میگه اصلا دوستم کیه؟ دشمنم کیه؟ واقعا مردد موندم نمیدونم سلام کدوم یکیشون بی طمع نبوده؟ خدا این روزهای پایانی رو بخیر کنه هیچوقت توی جمع گوشه گیر نبودم با اینکه همیشه حس تنهایی داشتم ولی اصلا کنار نکشیدم ولی این روزها دیگه از همه کس کناره گیری می کنم میدون رو دادم دست اونایی که سرش دارند دعوا می کنن! آخه من دیگه آدم مقاوم سابق نیستم. دیگه اون اسب سرکش قدیمی که یه زمانی تاخت و تاز داشت نیستم آخرین برگه های این دفترم داره تموم میشه خوب یا بدش دیگه مهم نیست داره تموم میشه تعجبم این روزها از اینه تمام علمی رو که استاد یه عمر فرو کرده توی مخ شاگرداش چرا باید الان بزنه زیرش؟ نمیدونم چرا نخواسته وندونسته شدم رقیب استاد؟ خیلی زجر آور شده این روزا این روزهایی که همیشه برام خوب بوده و بوی بهار میداده، اما انگار امسال قرار نیست بهار مهمون دلم بشه. با هر بارونش دلم میگیره بدجور...*** خدایا!!! بیا پایین ببین چه خبره اینجا!!!
. من اون روز رو هیچ وقت تصور نمی کنم. .مگه میشه تو نباشی و من باشم؟ .آخرین حرفم رو هیچ وقت بهت نمیگم. .مگه قرار جایی بری؟ .بهت میگم خیلی دیوونه ای! .حرف آخر زده نشه بهتره! .اصلا سوال قشنگی نبود! .میگم عاشقتم. .تازه پیدات کردم کجا میخوای بری؟ .خیلی گلی. .بهت میگم خوب نیست اینقده روک باشی! .میگم اون کلیه ای که دنبالش بودی واسه پیوند، قضیه اش چی بود؟ .این چه حرفیه؟ .میگم دوستت دارم اندازه ی تمام "دوستت دارم" هایی که هیچ وقت بهم نگفتی! .میگم عاشق مرام مردونه اتم. .چرا وقتی ازت می پرسم جواب نمیدی؟ .زیادی مهربونی. .همیشه مشوقم بودی و تنها کسی که از موفقیتم خوشحال میشد تو بودی. .اتفاقی افتاده؟ .همیشه حرفات مثل این سوالت عجیب بوده.حرفی ندارم .هیچ وقت از دلم نیومده حذفت کنم! .همیشه اونقده قابل احترام بودی که من همیشه به پات بلند شدم.نمیدونم چرا؟ .کاری به این سوسول بازیا ندارم بی ریا دوستت دارم. .خیلیا بهت حسادت دارند اینو من خودم دیدم. .همیشه کامل تر از استاد بهم توضیح میدی اندازه سوادم باهام حرف میزنی. .فک کنم بدونی چی میگم بهت. .بهت گفتم و میگم حرفهات بعضی وقتها خیلی تنده، رنجیدم ازت اما دست نکشیدم. .حرف نمیزنی فقط میخندی، چرا؟ .همیشه یه الگو بودی برام، ازت مقاوم بودن رو یادم گرفتم. .حواست همیشه به همه چی هست. .چرا هر وقت اس تکراری میاد بهت نمیگی؟ .هنوز نشناختمت! .آدم هستی. .عیارت بالاست خیلی خالصی منم مخلصتم. .اگه بهم جرات نمیدادی الان اینجایی که هستم، نبودم! .تنها کسی هستی که با هر قشری ارتباط برقرار می کنی، پیر وجوان نداره. .خودت می دونی که همیشه باهات رقابت داشتم. .دلم میخواست بازم باهام کل میانداختی دلم واسه دیوونه بازیات تنگ شده. .هیچ وقت حالگیری هاتو یادم نمیره. .خط تعارف سیگارت هیچ وقت نرسید، خودت تنها کشیدی! .وقتی خسته ای از دنیا، خیلی تابلو میشی. .خوشگل از فرش به عرش می بری. .چرا حق رو دادی به اونایی که حقشون نبود؟ .عاشق قانوناتم. .همیشه به جسارتت حسرت بردم. .همینی که هستی باش. .ازت یاد گرفتم که هیچ وقت نگم پول ندارم. .چرا وقتی من تو رو دوستم میدونم، تو منو دوست خودت نمی دونی؟ .عاشقتم چون هیچ وقت گریه هامو سرکوب نکردی. .حستو هیچ وقت احساس نکردم. .واسه گریه کردن خیلی سختی.اما با دیدن بعضی چیزا راحت اشک میریزی. .همیشه یه رگی داشتی که از اصالتت محافظت کرده، آفرین بتو. .خوشم میاد که همه ی طرحهامو مهر تایید نزدی. .چیزی نمیگم فقط برات چند تا کلوچه میخرم به یاد اون روزها. .میگم دوستت دارم. .پول تمام خوراکی هایی رو که برام خریدی رو باهات تسویه می کنم. .چشم و گوشت خیلی تیزه، نکات ریز تخته رو هم دیدی هم شنیدی! .بهت میگم به سلامت. .مواظب خودت باش. .بی من کجا میری؟ .بهت میگم استاد اولین نفری بود که از جزوهات کپی گرفت، خودش به زبون اومد که کامل نوشتی. . و آخرین نفر، گفته: جاش سه نقطه بذارم! اینم ...
...   چرا اینقدر نگاهت بی قراره؟ چرا این خونه آرامش نداره؟ بگو کی زندگیتو تلخ کرده؟ چرا دست های تو اینقدر سرده؟ کدوم بی رحمی رویاتو سوزونده؟ که از لبخند تو چیزی نمونده؟ نمیذارم که چشمات خیس باشن دارم میرم تا حالت روبه راه شه   میونه این همه نا مهربونی دارم میرم که تو عاشق بمونی شکسته این دل غمگین و تنگم دارم میرم با یه دنیا بجنگم جدایی از تو سخته، اما میرم میرم تا خنده هاتو پس بگیرم حالا که بغضمون طاقت نداره چه خوب میشه اگه بارون بباره   حلالم کن اگر که گریه کردم دعا کن ،کم نیارم، بر نگردم! از امشب با خیالت همنشینم دعا کن خوابتو هر شب ببینم نمی دونی که قبل از رفتن من چه مردایی که رفتن ، برنگشتن چشای خیلیا از عشق تر شد دلاشون به خدا نزدیکتر شد   منم باید برم طاقت ندارم دیگه خواب خوشو راحت ندارم توام هر شب بشین ماهو نگا کن برای حال و روز من دعا کن توی لشکر که لبریز از غروره با مردی که نگاهش مثل نوره کنار هم توی دنیای دیگه یه روز دنیا به ما تبریک میگه