تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

میرم سفر...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
آشفته ام داغون خراب نمی دونم چی بگم تا تلافی این دردها بشه یه عمر رفاقت آخرش هم بی خداحافظی رفتی؟! عیبی نداره دلم دریاست دیگه یاد گرفتم چطوری با این دردها بسازم چقده سخت بود این خبر رو بهم بدن نمی دونم خودت خواسته بودی یا خودش دلش سوخته بود واسه رفاقتمون؟ همون رفاقتی که همه سرش قسم می خوردند من و تو رو به زور از هم جدا می کردند حالا چه راحت این همه فاصله بینمون افتاد باورم نمیشه که دیگه زیر آسمون شهرم نباشی *** دلم چند روزی بود که گواهی میداد باید... اما به روی خودم نیاوردم خودمو زدم به بی عاری ولی امروز منو کوبیدی زمین بالاخره برنده شدی آخه چند ماهی بینمون فرق هست *** کسی حق نداشت پشت سر تو پیش من حرف بزنه یعنی اجازه نمیدادم. زبونش رو از گلوش می کشیدم بیرون چه غیرت و تعصبی داشتم نسبت به تو خانواده هامون هم می دونستن که نمی تونن مارو جدا کنند یادش بخیر!!! اون پیک خبر رسون همه رو هنوز داریم. وای یعنی میشه همه ی اون روزها تموم شده باشه؟؟؟ چی باعث شد؟ چی شد اون سالها باد هوا شد؟ یه سال، دو سال، نه نزدیک به 17 سال یعنی پر پر شد؟ *** دلیل این همه سکوتت رو نفهمیدم وقتی بهت اس دادم... ساکت موندی اما گریه هاتو خیلی خوب حس کردم آخه دلم همیشه بهت نزدیک بود با جمله ای که برات فرستاده بودم می دونستم بهم می ریزی باید بهم می ریختی عین خودم میشدی بعد از این که اون همه برات حرف زدم فقط بهم گفتی: دوستت دارم. دوست داشتنت درمان زخم های دلم نبود خودت هم خوب می دونی وقتی بهم میریزم زیاد حرف می زنم یا باید بنویسم یا باید حرف بزنم شاید تو تنها کسی هستی که پی به این اخلاق من برده باشی چون خوب می دونی وقتی روانم بهم بریزه دیگه دنیا آخرشه واسه همین ساکت بودی تا فقط من حرف بزنم *** نه رفیق!!! دیگه نیستم جایگزینی هم واسه تو ندارم چون بهت گفته بودم وقتی توی حصار قرنطینه ام قرار گرفتی فقط من! وقتی رفتی دیگه رفتی! خود خواه نبودم ... خیلی زیاد باهم دعوا کردیم ولی دعواهامون قشنگ بود چون علاقه مون رو بیشتر می کرد اما روزی که توی بهترین روز زندگیت فراموشم کردی... دیگه دعوا نبود یه کیش و مات بود که... اونقده توی زندگیت گم شدم که حتی ارزش اینو نداشتم که شماره ی جدیدت رو بهم بدی خیلی جاها قانونم رو زیر پا له کردم خیلی وقتها به روی خودم نیاوردم فقط بخاطر تو خیلی پیش رفتیم اما اونجوری نموند *** توی اون همه دعوا یه سیلی خوابوندم توی گوشت یادته!!! بارون می بارید هوای بهاری قشنگی بود هی هی هی... ای روزگار چه کردی با ما؟؟؟
سلامتی رفیقی که فانوس رفاقتش واسه من همیشه نفت داره! سلامتی رفیقی که یه روز میاد سر خاکم، نمیتونم جلوش بلندشم اما شرمنده ش نمیشم چون خاک زیر پاشم!!!

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم مانند نمکی که در نان هست تو را دوست دارم مانند شبی که تب دارم آن وقت که در تب، بیدار می شوم و آب گوارا می نوشم تو را دوست دارم مانند هدیه ای که هنوز باز نشده است تو را دوست دارم مانند پرواز بر فراز دریا! تو را دوست دارم همان قدر که زنده بودن و نفس کشیدن را دوست دارم!!!

...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

قلب آدمها...

میگن قلب آدما اندازه ی مشتشونه. وقتی دستمو مشت می کنم حس می کنم قلبم توی دستهامه خوب بهش نگاه می کنم میگم آخه چجوری میشه این همه زخم و درد و تحمل کنه؟ هر حرفی یه خنجر شده توی قلبم تا ته فرو رفته...! می گذرم، یادم میره، تموم میشه، اما جاش توی قلبم یادگاری می مونه بنظرت این دل دیگه دل میشه... *** سیگارمو روشن می کنم پک می زنم بهش خیلی وقته اینجوری سیگار نکشیده بودم هر پک عمیق تر از قبل فیلترشو شکستم سیگار سبک دوست ندارم سیگار باید سنگین باشه مث دردهات میکشم... تمام وجودم خالی میشه از دلتنگی... میخوام نابودش کنم... چند ساله که باهام می جنگه... میخوام شکستش بدم... وایستا دنیا میخوام پیاده شم...

تولد عزیزم...

چه بهتر از نفس هایم... کسی در خستگی هایش نفس می گیرد... هوای زندگی را در تنش... جاری کند با من... تولدت مبارک عزیزم.!!!

سکوت می کنم...

درد و دلهاتو به هیچکس نگو، چون یاد میگیره چجوری دلتو به درد بیاره. دنیا بیشتر از کوپونمون باهامون راه اومده.

تولد داداشی!

داداشی گلم تولد توام مبارک. نیستی واسه ات تولد بگیرم... حیف شد... اگه بودی یه تولد دو نفره ی خوب باهم می گرفتیم. حالا من موندم و... عیبی نداره... اینجا واسه ات تنهایی تولد می گیرم. بدون کیک، بدون شمع، بدون کادو، بدون تشریفات... همون جوری که خودت خواستی. دیگه حالم از کادو خریدن و کادو دادن بهم می خوره. ۲ماه مونده به تولدت تهدیدم کردی که کادو نگیرم... نمیدونم چرا این خوشهای اندکم ازم دریغ شد... حاضرم تمام هستیم که قلبم هست رو، بدم و تو فقط یه لحظه برام بخندی. فقط یه لحظه... مبارکت باشه داداشی گلم.
بابایی تولدت مبارک!

بابایی نازم تولدت مبارک.

رفتی سفرم دلم برات تنگ شده.

دلم میخواست بغلت می کردم و می بوسیدمت.

از همون بوسهایی که بوی تنت رو میشه حس کنم.

عاشقتم بابایی...

عاشق مرامت...

عاشق افکارت...

عاشق دلت...

عاشق خودت...

بابایی جیگرم خیلی خیلی دوستت دارم.

هزار تا بوس واسه بابایی که خودش تکه.

خدایا!!!

شکرت واسه همه چی.

واسه خانواده ام.