تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

شرمنده ام...

میگن وقتی گدا میاد در خونه آدم ازش نمی پرسن که دین و مذهبش چیه؟هر کی بره دم خونه ی آقا ازش نمی پرسه دینش چیه؟ مذهبش چیه؟ مسلمونی یا نه؟همه رو قبول می کنه به قول دوستم من اگه آدم بشم تو شنبه هم میایی نیازی به جمعه نیست.آقا جون خودت دعام کن که آدم بشم... تو دعا کن منم برای فرجت دعا می کنم...
خدایا!!!خدایا من لایق این همه لطف تو نیستمخدایا من کسی نیستم که این همه بنده هات ازم التماس دعا دارندخدایا بهشون بگو من بنده ی خوبی برای تو نبودمخدایا خودت بهشون بفهمونخدایا راضیم به رضای تو باشه هر چی تو بگی!!! اگه این جوری راضی میشی باشه دعا می کنم انگاری هنوز کسی نمی دونه اینجا...

بهانه است...

میگویی : من تنهایی را دوست دارم؟این بهانه ی خوبی برای جدایی نیستدنیا از آنچه می پنداری کوچکتر استفردا می آید و در حسرت با هم بودن های دیروزاما افسوس می دانی؟ دنیا فقط به جلو می تازدخدا نگهدارفقط ای کاشمی توانستی خاطراتت را هم ببری!!!!من چگونه صدایت را درون خاطراتت پیدا کنم.

خدا با من است...

سکه ی مشتم را پرتاب کردم به آسمان تا پای خدا رهگذری لبخند زد و زیر لب گفت: نگران نباش! هر دو روی سکه شیر است. خندیدم و خوشحال شدم. گفتم: می دانم که خدا با من است.

من همان دلقکم...

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت. دکتر گفت: به فلان سیرک برو آنجا دلقکی هست آنقدر میخنداندت تا غمت یادت برود. مرد لبخند تلخی زد وگفت من همان دلقکم... حال این حکایت شده حکایت ما...

به دل میشینه.

یه فنجون چای با یه نخ سیگاریه عالمه شکایت با یه دل بیمارپیشونی چروک بسته و تار موی سفیداشکاتو پاک کن بازم خدایی هست رفیق... ازش خوشم اومد گفتم شاید تو هم خوشت بیاد
یه چیزی عین خوره تمام وجودمو داره می خوره.اتفاقاتی افتاده یکی از یکی عجیب تر.هنوز حکمتشون رو نمی دونم.ولی مطمئنم حکمتی داره که توی فکر کوچیک من نمی گنجه.ببخش اگه ناخوشمببخش اگه این روزا یادم میره حالی ازت بپرسمببخش اگه بعضی وقتها کم میارم جا میزنمببخش اگه قلبم زودتر از خودم کم میارهببخش اگه... خدایا بازم شکرتفقط راضیم به رضای تو
امروز تولدء داداشم بود.اونقدر سرگرم روزمرگی هام شدم که یادم رفت بهش بگم تولدش مبارک.شرمنده که یادم رفت شرمنده که... عجب دنیایی شده داداشی تولدت مبارک

یه خداحافظی تلخ

خداحافظ میرم میرم تا یه جای دورخداحافظ دیدم دیدم شاهدای کورخداحافظ تو کجا ما کجا؟؟؟خداحافظ قلب های جدا جدا این یه خداحافظی تلخ بودنمی دونم چیکار کرده بودم که این شد نصیبمباشه برو تو هم مثل بقیه رفتنی هستی حتما باید یه روزی می رفتی حالا چرا؟ نمی دونم!بی خود نبود امروز برام اس زدی که بگو "خدایا شکرت راضیم به رضات" حتما رضایت تو در این بوده چقدر این جمله رو تکرار کردم... خدایا شکرت راضیم به رضات ازت خداحافظی نمی کنم شاید یه روزی بهم سلام کردی....

یادم نره...

اگر نمی توانید کسی را ببخشید و گناه او را غیر قابل گذشت می انگارید,مساله به دنیای بیرون و بزرگی گناه دیگران ربطی ندارد بلکه داستان به حقارت و کوچکی ما مربوط است. به من بگو چه گناهی را غیر قابل بخشش می دانی تا به تو بگویم تو چه کسی هستی و در چه درجه ای از رشد و توانمندی شخصی قرار داری.  هرچه ما عظیمتر باشیم, اشتباهات دیگران کوچتر می نماید و هرچه کوچکتر باشیم خطاهای دیگران بزرکتر و غیر قابل هضم تر دیده می شود هرچه ما بزرگتر(بزرگوارتر) و مقتدرتر باشیم کمتر به دیگران نیازمندیم.  هر چه کمتر نیازمند باشیم کمتر از رهگذر عملکرد ناصواب اطرافیانمان آسیب می بینیم. هرچه کمتر آسیب ببینیم راحت تر می بخشیم و دیگران را مورد عفو قرار می دهیم.