از اول نمیخواست باور کنه...
اگه رود باشه بمن میرسه...اگه زود باشه بمنمیرسه...
قبوله که هرکس خدایی داره.خدای من اما قدیمیتره
خدای تو مث خودت بی وفاست
خدای من اما صمیمی تره
خدای تو تردید و ترسه.خدای من باوره ...
هیچوقت فکنمیکردمنتونم با یه عشق خودخواهانه و زورگو سر کنم.خیلی سخت بوده...ترس بدی دارم ازش...از اینکه به زور میخواد منو داشته باشه از اینکه به زور میخواد مهربون باشه باهام و حواسش بهم باشه.اخه مگه میشه با زور نگهم داری و مواظبم باشی؟؟؟!!!
ظاهرا تونسته اینکارو کنه.
:|
جالبتر اینکه خودمم نمیدونستم اینقد بهش وابسته شدم و نمیتونم ....
حتی وسط بدترین دعواها و فحش دادناش هم بازم....
خدایا این دیگه چه مدلشه آخه ؟!!!!
آخه این چه حس لعنتیه که دست از سرم برنمیداره و ولم نمیکنه ؟!!!
خدایا خلاص کن منو از این افکار چرند که نمیتونم بهش غلبه کنم
بخدا کم اوردم...این تِرکو بزن بره بعدی بیاد...
چرا سوزنش گیر کرده و هی تکراری داره میشه این آهنگ ؟!!!
من که دیگه بزرگشدم و دیگه دلتنگیام فرق کرده با قدیما...
پس چرا یه چیزی این وسط مسطا داره لق میزنه و سرجاش نیست؟!
نکنه این دل دوباره بندو آب داده باشه و من بی خبر باشم ؟!!!!!
!!!!!
این سیب چقد چرخید و چرخید...
چه روزایی اومد و رفت...
حالا دیگه خدارو یه جور دیگه شکر میکنم.
خدایا شکرت که دیگه هیچی نیست برای ...