بچه ی بیحالش تو بغلش داشت جون میداد
یه برگه نسخه توی دستش
هراسون و سراسیمه بود
حالشو می فهمیدم
دیوونه شدم
وقتی فهمیدم دارویی که دنبالشه یه استامینوفن
ساده ست
البته ساده بود...
باورم نمیشد یه روزی مادری واسه استامینوفن
التماس کنه
خیلی درد آور و زجر آور بود
نمی دونم اون خدای من کجاست؟؟؟
***
یاد روزی افتادم که دنبال مسکن بودم
مسکنی که بهم گفتن قیمتش بالای 100هزار تومنه
قیمتش بیشتر از دردام بود
اصلا تسکین دهنده نبود
بیشتر دردم میداد
نمیارزید که بخرمش
نخریدم
وقتی برگشتم همه گفتن...
گفتم: حالم خوب شد! بریم
خدا می دونه چند روز همون جور درد کشیدم تا...
خیلی سخته بتونی همه چیو توی خودت مخفی کنی
حرف واسه گفتن داشته باشی اما دم نزنی
دلت از حرف پر باشه اما به زبونت نیاری
خوشحالم که با غرورم، با حرفام، دلتو به رحم
نیوردم
استوار می مونم مثل کوه...
خم نمیشم تا حس کنی دارم می شکنم
ثابت کردم که با این دردها ...
می میرم، اما نمیذارم بفهمی، چی کشیدم!!!
خدایا!!!
اون
روزایی رو که بمن نشون دادی به دشمنم هم نشون نده!!!