تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

هنوز هم خدا هست

تنـــــها خــُــدا

خدا هم تنهاییاشو جار میزنه. قل هو الله احد ...

بایگانی
نمی دونم از کدوم حس قشنگ بنویسم اصلا از کجا شروع کنم تا حالا این جوری نبودم دلم نمی خواست از تو حرم آقا بیرون بیام همین جوری راه می رفتم همین جوری دعا می کردم همین جوری باهاش حرف می زدم خودم تنهایی...حس عجیبی داشتم تمام آدمایی که ازم التماس دعا داشتن از ذهن گذروندم برای همشون دعا کردم اما پارتی بازی کردم برای چندتاشون دعایی با گریه کردم نمی دونم چرا؟بین این همه آدم یاد یه زندونی افتادم نمی دونم چرا اونجا برام عجیب بود چون اصلا یادم رفته بود از اون گذشته ازم التماس دعا هم نداشت یعنی اصلا منو ندیده بود که التماس دعا داشته باشه هر چی بود براش دعا کردم نمی دونم دعام قبول میشه یا نه اما هر چی بود از خدا خواستم تا گره از مشکلش بر داره.یه کاری کردم نمی دونم درست بود یا نه اما اگه خطا بوده امیدوارم خدا منو ببخشه و اون اینکه توی این چند روز دوربین عکاسیمو با خودم می بردم حرم خدایش تا دلم می خواست عکس گرفتم اینم یکی دیگه از آرزوهام بود که بهش رسیدم.سفر قشنگی بود هر چند می خواست به هم بخوره با هر جون کندنی بود رفتم. انشاا... قسمت تمام آرزومندان
  • ... یکی از بنده هاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی