این منم پروردگار مهربانت خالقت اینک صدایم کن مرا با قطره ی اشکیبه پیش آور دو دست خالی خود را با زبان بسته ات کاری ندارملیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدمغریب این زمین خاکی ام آیا عزیزم حاجتی داری؟بگو جز من کس دیگر نمیفهمد به نجوایی صدایم کن بدان آغوش من باز استقسم بر عاشقان پاک با ایمانقسم بر اسبهای خسته در میدانتو را در بهترین اوقات آوردمقسم بر عصر روشن، تکیه کن بر منقسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نورقسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کردبرای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با توتمام گامهای مانده اش با منتو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگویدترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد